خاطره پیرلو از گتوزو.

خاطره پیرلو از گتوزو.

پیرلو : چرا اشک میریزی اتفاقی افتاده ؟

گتوزو : نه چیزی نیست عرق زیاد کردم !

بعد از بازی اعلام شد که گتوزو رباط صلیبی پاره کرده

ادامه گفتگو

پیرلو : پس چرا نگفتی اینو به ما ؟

گتوزو : آخه دیگه تعویضی نداشتیم !

0 0 رای ها
امتیازدهی به این پست
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها